نگاه خدا

                
  

من این شعر فروغ رو خیلی دوست دارم چراشو هم از خود شعر می شه فهمید پس زیادی حرف نزنم بهتره :

بر روی ما نگاه خدا خنده می زند
هر چند ره به ساحل لطفش نبرده ایم
زیرا چو زاهدان سیه کار خرقه پوش
پنهان ز دیدگان خدا می نخورده ایم

پیشانی ار ز داغ گناهی سیه شود
بهتر ز داغ مهر نماز از سر ریا
نام خدا نبردن از آن به که زیر لب
بهر فریب خلق بگویی خدا خدا

ما را چه غم که شیخ شبی در میان جمع
بر روی ما ببست به شادی در بهشت
او می گشاید او که به لطف و صفای خویش
گویی که خاک طینت ما را ز غم سرشت

توفان طعنه خنده ما را ز لب نشست
کوهیم و در میانه دریا نشسته ایم
چون سینه جای گوهر یکتای راستی است
زینرو به موج حادثه تنها نشسته ایم

آن آتشی که در دل ما شعله می کشد
گر در میان دامن شیخ اوفتاده بود
دیگر به ما که سوخته ایم از شرار عشق
نام گناهکاره رسوا نداده بود

بگذار تا به طعنه بگویند مردمان
در گوش هم حکایت عشق مدام ما
«هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما»


نظرات 5 + ارسال نظر
امیر سه‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1382 ساعت 01:01 ب.ظ http://www.rafighane.blogsky.com

ممنون که بهم سر زدی

قابل نداشت

سارا سه‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1382 ساعت 02:13 ب.ظ http://dailynotes.blogsky.com

موفق باشی.من هم یکی دو ماه بیشتر ندارم!لول

سلامت باشی . خوب غذا بخور زود بزرگ شی.

بهروز وثوق سه‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1382 ساعت 04:36 ب.ظ http://vosogh.blogsky.com

سلام
شعر قشنگی بود ممنون که بهم سر زدی

خوشحالم که خوشت اومده. خواهش می کنم

کیومرث سه‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1382 ساعت 05:27 ب.ظ http://danestaniha.blogsky.com

واقعا شعر زیبایی بود
موفق و پیروز باشی

خاله نسرین چهارشنبه 3 دی‌ماه سال 1382 ساعت 07:36 ق.ظ http://nasrin161.blogsky.com

با سلام
و ممنون از اینکه به من سر زدی
نوشته ات جالب بود
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد